یک افسر سابق پلیس نخبگان ، که مجبور به استعفا پس از حمله وحشت شد ، به عنوان یک نگهبان در یک مجتمع لباس ، شغل خود را به دست می آورد ، جایی که وی فرصتی را برای حل بدهی های قمار فلج کننده پدر فقید خود کشف می کند.
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.
برای ارسال دیدگاه وارد شوید ورود/عضویت
Go Ahead, Brother
رحمان متولی یک شرکت است و دکتر به او گفته که به زودی خواهد مرد. او تصمیم می گیرد با ...
پیتر ناراحت از اینکه مجبور است اتاقی را که دوست دارد با پدربزرگش تقسیم کند، تصمیم ...
ماری و هومی از مادرشان یاد می گیرند که پدرشان در هفتادمین سالگرد تولدش زوال عقل ...
در ایران، تهران، 1332، شهرزاد و فرهاد همدیگر را دوست دارند و قصد ازدواج دارند، اما ...
عمو هوآ که سالها در خیابان قدیمی زندگی میکرد، مورد احترام همسایگانش بود و ...
کلارنس در تلاش برای یافتن زندگی بهتر ، اسیر قدرت مسیح در حال افزایش است و به زودی ...
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.