خلاصه داستان: باردو نوجوان 16 ساله ای است که به تازگی پدرش را از دست داده است. او که در سرزمینهای خشک به همراه مادر بیمار و برادر کوچکترش زندگی میکند، سعی میکند مادرش را متقاعد کند که خانهشان را ترک کند و به روستایی برود که در آنجا او...
خلاصه داستان: پیشانی قصه ها توسط مردم ربوده می شود بچه های مهدکودک از گروه فیتیله ها می خواهند که پیشانی ماه را پیدا کنند و به قصه ها برگردانند. مشکلات شخصی را کنار هم قرار می دهد اما برای کمک به کودکان و کتاب های داستان نجات ...
خلاصه داستان: داستان حامد آبان عکاس حرفه ای و تغییر اساسی در زندگی او. معلم پسرش کتابی در مورد طبیعت و پاکسازی آن به او می دهد. این او را به طور اساسی تغییر می دهد. او می رود و خود را در مونی استخدام می کند ...
خلاصه داستان: ژاله و حمید دو جوان از نسل سوم ایرانیان مهاجر در ترکیه هستند. خانواده های آنها برای داشتن یک زندگی آرام به اینجا آمده اند. دو روایت موازی از دو دوره مختلف شخصیت های جوان را به صورت زنده می بینیم...
خلاصه داستان: پیرمردی که یک کارگر ساده است تصمیم می گیرد که می خواهد یک تلفن همراه بخرد. او می رود تا چند گوشی دست دوم بخرد اما تصادفاً تلفن همراه دست دوم رئیس جمهور همان چیزی است که می خرد.
خلاصه داستان: یک روانپزشک قانونی جوان به ملاقات یک دوست قدیمی که نامزدش ROYA متهم به قتل شده است. اگرچه او در مورد اختلالات روانی رویا باخبر می شود، اما هر چه بیشتر می یابد، بر بی گناهی او پافشاری می کند.
خلاصه داستان: محمود (محمدرضا فروتن) جوشکار راهآهن است که شغل او را از خانه دور میکند و همسر جوانش پری (نیلوفر خوشقلق) که دارای یک اختلال عصبی است که در طبقهبندی بیماری روانی قرار میگیرد. وقتی او می گذرد ...
خلاصه داستان: «وقتی همه خواب بودند» داستان بیبی، مامایی محبوب و مسن در یک روستای کوچک است. وقتی بی بی ازدواج کرد، شوهرش قول داد که او را به زیارت مکه ببرد و با اینکه هرگز قول خود را فراموش نکرد، گذشت...
خلاصه داستان: دکتر علم، متخصص فوق تخصص مغز و اعصاب و جراح موفق، غرق در کار حرفه ای و اجتماعی خود است، به گونه ای که پسرش سامان را به کلی فراموش کرده است. سامانتا شبهای زیبای کویر با...
خلاصه داستان: شیرین زندگی آرامی را در میان طبقه متوسط خوب ایرانی سپری می کند تا اینکه روزی که عمویش سعید از پدرش می خواهد که او را در آژانس مسافرتی خود استخدام کند. بالاخره تصمیم می گیرد کار کند. سرنوشت او تغییر می کند، زیرا او با یک عامری جوان و جذاب آشنا می شود ...