خلاصه داستان: وقتی بودی و گروهش «True Blue»، Snow Mountain را ترک میکنند تا با لیل فاکسی، لیل فاکسی، موسیقی پاپ را ترک کنند، متوجه میشوند که شهرت بهایی دارد.
خلاصه داستان: فری بومن بی رحم توسط رئیسش برینک به منطقه زادگاهش برابانت فرستاده می شود تا انتقام حمله به باند آنها را بگیرد. وقتی با دانیل دوستداشتنی ملاقات میکند و درگیریهای خانوادگی قدیمی دوباره ظاهر میشود، برابانت شروع به سوراخ کردن زره فولادی او میکند.
خلاصه داستان: ریکاردو پدر و مادری است که همه بچه ها را با قطار به کمپ می برد. در یک ایستگاه، ریکاردو و پدربزرگ فیلیپ در خارج از منزل برای استراحت سیگار میکشند و قطار با بچهها اما بدون بزرگترها حرکت میکند و سفری خندهدار را به راه میاندازد...
خلاصه داستان: وقتی نورا شاهد آزار و اذیت هابیل توسط بچه های دیگر است، برای محافظت از او می شتابد. اما هابیل او را مجبور به سکوت می کند. نورا که در تضاد وفاداری گرفتار شده، سعی می کند جای خود را پیدا کند، که بین دنیای کودکان و بزرگسالان دویده شده است.
خلاصه داستان: سو جین بعد از از دست دادن حافظه اش بینایی های آزاردهنده ای پیدا می کند. همانطور که او به تدریج تکه های از هم گسیخته خاطرات گیج کننده اش را کنار هم می گذارد، با حقیقتی تکان دهنده در مورد شوهرش روبه رو می شود.
خلاصه داستان: نلی به تازگی مادربزرگ خود را از دست داده است و به والدینش کمک می کند تا خانه کودکی مادرش را تمیز کنند. او خانه و جنگل های اطراف را بررسی می کند. یک روز او با دختری همسن و سال خود آشنا می شود که یک خانه درختی می سازد.
خلاصه داستان: یک جاسوس کارآموز چینی یک کارآگاه خصوصی بداخلاق را با تماس خود اشتباه می گیرد. آنها با هم به دنبال کشف یک حلقه قاچاق اسلحه در کره جنوبی هستند.