خلاصه داستان: هو چون، یک کارآفرین جوان، به زندان فرستاده می شود. هو چون با اجرای فلسفه خود در دنیای تجارت مبنی بر اینکه پول می تواند هر مشکلی را حل کند، به بیگ رولر، کین تین، اسکار و هو چینگ مبلغ قابل توجهی پول برای کمک ارائه می دهد.
خلاصه داستان: مدتها پیش ، شیاطین در شرق سرزمین شایع بودند. استاد تانگ ، که در زندگی قبلی خود دومین کارآموز بودا رورای بود ، به معبد لیین در غرب سوگند یاد کرد تا کتاب مقدس را برای تصفیه زمین شرقی بدست آورد.