خلاصه داستان: عطا و معصومه در یک خانه اجاره ای زندگی می کنند. مدت اجاره آنها به پایان رسیده است و نمی توانند اجاره بهای اضافه شده را پرداخت کنند. اما دوست دارند در این خانه بمانند و زندگی کنند...
خلاصه داستان: داستان زوج جوان شکوفه و پیمان که مرتکب لاستیک شده اند. آنها به بندر انزلی در شمال می روند تا با مردی ملاقات کنند غافل از اینکه طمع آنها بی خطر نیست.
خلاصه داستان: از هما، کارکشته ترین پرستار بیمارستان خواسته می شود که از مادر مسن صاحب بیمارستان مراقبت کند. ده روز آینده شاهد بارش مداوم برف است که هر دو زن را به دام می اندازد اما تعداد زیادی درهای ناشناخته را باز می کند.