خلاصه داستان: فری بومن بی رحم توسط رئیسش برینک به منطقه زادگاهش برابانت فرستاده می شود تا انتقام حمله به باند آنها را بگیرد. وقتی با دانیل دوستداشتنی ملاقات میکند و درگیریهای خانوادگی قدیمی دوباره ظاهر میشود، برابانت شروع به سوراخ کردن زره فولادی او میکند.
خلاصه داستان: کلویی مرگ خود را جعل می کند تا مدارک را از سردخانه بدزدد. Coroner از سردخانه به عنوان جلویی برای یک تجارت بیمار و پیچیده استفاده می کند. یک بازی ترسناک از موش و گربه در جریان است زیرا کلویی بیشتر از آنچه که چانه زنی می کند، درباره مردگان می آموزد.
خلاصه داستان: پس از یک طوفان زمستانی، پنج دوست را در یک کابین دورافتاده بدون برق و غذای کمی گرفتار میکند، سرگردانی به آرامی سلامت عقل آنها را میگیرد، زیرا هر یک از آنها تسلیم ترس از آلوده شدن یا بد بودن برف میشوند.
خلاصه داستان: یک دانشجوی جوان هنر از کمبود اعتماد به نفس رنج می برد و استاد آشفته او با دیدهای تاریک دست و پنجه نرم می کند. به طور غیرمنتظره ای، سرنوشت آنها در سفری عجیب و خطرناک به سوی ناشناخته شروع به درهم تنیدگی می کند.
خلاصه داستان: بطری کشف شده در یک غار رویایی خود را به عنوان یک گنج متحول کننده رنگین کمان شگفت انگیز برای به اشتراک گذاشتن زیبایی و امید در طول همه گیری نشان می دهد.
خلاصه داستان: ریکاردو پدر و مادری است که همه بچه ها را با قطار به کمپ می برد. در یک ایستگاه، ریکاردو و پدربزرگ فیلیپ در خارج از منزل برای استراحت سیگار میکشند و قطار با بچهها اما بدون بزرگترها حرکت میکند و سفری خندهدار را به راه میاندازد...