خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: ماموریت لحظه آخری کارآگاه جیمز نایت در شیفت روز استقلال تبدیل به مسابقه ای با زمان برای متوقف کردن یک کارگر نامتعادل EMT می شود که خود را به عنوان پلیس نشان می دهد.
خلاصه داستان: الاغی را دنبال میکند که در سفرش با آدمهای خوب و بد روبرو میشود، شادی و درد را تجربه میکند و چشماندازی از اروپای مدرن را از طریق چشمانش کشف میکند.
خلاصه داستان: پس از اینکه دزدی از مغازه گروفروشی کج میشود، دو تبهکار به یک مزرعه دورافتاده پناه میبرند تا گرما را از بین ببرند، اما چیزی بسیار خطرناکتر را پیدا میکنند.
خلاصه داستان: در حال فرار از کارفرمای سابق خود، یک قاتل بی میل به روستایی دورافتاده پناه می برد که در آنجا با حوادثی روبرو می شود که ماهیت واقعی وجدان او را آزمایش می کند.
خلاصه داستان: بازرس سان برای یک تعطیلات بسیار مورد نیاز سوار هواپیمای به ظاهر عادی می شود، اما زمانی که یک میلیونر مرموز تهدیدی برای زندگی خود دریافت می کند، سان دوباره به پرونده باز می گردد. سان که در شبکه ای از دروغ ها به دام افتاده است، باید مقصر را پیدا کند قبل از اینکه بخواهد...
خلاصه داستان: یک وکیل هیئت منصفه قاضی و جلاد را تبدیل می کند و به دنبال باندی می رود که توسط پسر یک وزیر رهبری می شود که زنان را با فیلم هایی از آنها تهدید می کند.