یک افسر سابق پلیس نخبگان ، که مجبور به استعفا پس از حمله وحشت شد ، به عنوان یک نگهبان در یک مجتمع لباس ، شغل خود را به دست می آورد ، جایی که وی فرصتی را برای حل بدهی های قمار فلج کننده پدر فقید خود کشف می کند.
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.
برای ارسال دیدگاه وارد شوید ورود/عضویت
Go Ahead, Brother
حمید افشاری، منشی دادگستری در حال تمام شدن پول برای خرید کامپیوتر برای پسرش است. ...
طرفداران پایان دادن به بی خانمانی مسابقات سالانه را برای مردان بی خانمان ترتیب می ...
در حال فرار از کارفرمای سابق خود، یک قاتل بی میل به روستایی دورافتاده پناه می برد ...
ارس با کمک خواهرش و چند دوستش در یک صرافی گروگان می گیرد و خواستار آزادی دوستش می ...
هفده ساله مایا با جان ، ماهیگیر ، بر خلاف خواست خود ازدواج می کند. زندگی او در ...
یک معلم جوان امیدوار است که پس از چهار سال خدمت اجباری در یک روستای دور افتاده به ...
نام شما
توضیحات و لینک خراب را وارد کنید.
با استفاده از روش های پایین میتوانید این مطلب را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.