خلاصه داستان: هیل با ظاهر متفاوت و رفتار عجیبش جلب توجه می کرد. او با مادرش، مادربزرگ افسرده و عمه اش عذرا در خانه ای تاریخی و ترسناک در نوشهیر زندگی می کند. پدر هیل پیش از این ناپدید شده بود...
خلاصه داستان: خانواده یلماز به دلیل مشکلات مالی به خانه مادربزرگشان سعادت نقل مکان می کنند. خانه قدیمی سعادت، محل سکونت موجوداتی از بعد دیگری است. و این موجودات جز سعادت کسی را در خانه نمی خواهند.
خلاصه داستان: عدنان و هیکران با خوشحالی ازدواج کردند، اما وقتی پسرشان در نتیجه یک تصادف مرموز می میرد، آدانان از همسرش دور می شود. هیکران شروع به بررسی گذشته خود می کند تا ببیند چگونه می تواند به مرگ پسرش مرتبط شود.
خلاصه داستان: اوزنور از کودکی پسر عمویش کودرت را دوست دارد. کودرت با نیسا ازدواج می کند. اوزنور حسود از جادوی سیاه برای به دست آوردن کودرت استفاده می کند. طلسم نیروهای شیطانی را آزاد می کند.
خلاصه داستان: امیلی یانگ، یک سالخورده، میخواهد به عنوان رئیس خانوادهاش انتخاب شود. او تنبلی بامزه را قبول میکند، و فکر میکند که میتواند به طلسم جدید تبدیل شود و به او کمک کند تا برنده شود، تا زمانی که یک رشته مرگبار، تنبل را به عنوان مظنون اصلی در این ماجرا دخیل میکند...
خلاصه داستان: یک دیوانه نقابدار، اعضای گروه بازیگران را در یک جاذبه تفریحی در حومه شهر هالووین هدف قرار می دهد و جراحات صحنه سازی شده آنها را به وحشت های وحشتناک زندگی واقعی تبدیل می کند. با تشدید وحشت، خطوط بین عملکرد و واقعیت محو می شود.
خلاصه داستان: گروهی از بازماندگان خود را در یک دهکده بازسازی تاریخی در هالووین میبینند، جایی که باید برای مبارزه با کدو تنبلی حساس و انتقامجو متحد شوند.