خلاصه داستان: استن که بیست سال وفادارانه در پست خود در جنگ جهانی اول باقی مانده بود، سرانجام به خانه میآید، جایی که بهترین دوستش، اولی، او را میپذیرد، و به این ترتیب به او اجازه میدهد تا بسیاری از راحتیهای دنیای مدرن را کشف کند.
خلاصه داستان: در فصل زمستان، پسرها با نواختن آلات موسیقی خود در یک محله بد پولی به دست نمیآورند، اما به نظر میرسد با پیدا کردن یک کیف پول پر از پول در خیابان، شانس آنها بهتر میشود.
خلاصه داستان: دو ولگرد بیخانمان در یک عمارت خالی مخفی میشوند و زمانی که مستاجران احتمالی میرسند و سعی میکنند آن را اجاره کنند، خود را به عنوان ساکنان در میآورند.
خلاصه داستان: الیور که توسط دوست دخترش، "جین وینی" به شدت تحت فشار قرار می گیرد، به لژیون خارجی می پیوندد تا فراموش کند و استنلی را نیز با خود می آورد. آنها در زیر آفتاب سوزان صحرا و زیر انضباط خشن فرمانده پژمرده می شوند. در راهپیمایی طولانی به سمت ...
خلاصه داستان: ژول کلاوس دوباره کریسمس را پذیرفته است و همراه با پدربزرگ نوئل برای شلوغ ترین زمان سال آماده می شود. به نظر می رسد همه چیز طبق برنامه پیش می رود، تا اینکه جولز نامه ای بسیار ویژه با یک درخواست جذاب دریافت می کند...
خلاصه داستان: جولز پس از اینکه متوجه شد پدربزرگش بابانوئل است، باید به او کمک کند تا هدایای خود را در سراسر جهان تحویل دهد. اما نفرت ژولز از کریسمس ممکن است آن را دشوارتر از آن چیزی کند که بابانوئل فکر می کرد.
خلاصه داستان: الفکینز (Heinzelmännchen) افسانهای کلن کوتولههایی بودند که شبها مخفیانه به صنعتگران کمک میکردند تا اینکه 200 سال پیش توسط همسر بدخواه یک خیاط بیرون راندند. این داستان بازگشت آنهاست.