خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: الاغی را دنبال میکند که در سفرش با آدمهای خوب و بد روبرو میشود، شادی و درد را تجربه میکند و چشماندازی از اروپای مدرن را از طریق چشمانش کشف میکند.
خلاصه داستان: در حال فرار از کارفرمای سابق خود، یک قاتل بی میل به روستایی دورافتاده پناه می برد که در آنجا با حوادثی روبرو می شود که ماهیت واقعی وجدان او را آزمایش می کند.
خلاصه داستان: یک وکیل هیئت منصفه قاضی و جلاد را تبدیل می کند و به دنبال باندی می رود که توسط پسر یک وزیر رهبری می شود که زنان را با فیلم هایی از آنها تهدید می کند.
خلاصه داستان: یک معلم مدرسه که به عنوان افسر انتخابات در یک روستای کوهستانی روستایی منصوب شده است، مطمئن می شود که رای 100٪ در آنجا اتفاق می افتد. با این حال، او مجبور میشود دستگاه رایگیری را کنار بزند تا مسائل اجتماعی حاکم بر جهان را حل کند...