خلاصه داستان: در ایران، تهران، 1332، شهرزاد و فرهاد همدیگر را دوست دارند و قصد ازدواج دارند، اما مافیای بزرگ بزرگ آقا سرنوشت دیگری را برای آنها رقم زده است.
خلاصه داستان: دو متکلم جوان قرار است در یک سمینار آکادمیک درباره ادیان در آلمان شرکت کنند. حاج آقا فراستی، رئیس حوزه علمیه از سفر آنها جلوگیری می کند. روحانیون جوان حاج آقا را قانع می کنند و ویزا می گیرند.
خلاصه داستان: خلیل معروف به خلیل کاتیوشا که یک مرد مذهبی و از اعضای بسیج است مجبور می شود چند روزی را با ارشیا پسر پولدار لوس بگذراند. زمینه ها و ایده آل های متفاوت باعث می شود این دو برای یکدیگر دردسر درست کنند.
خلاصه داستان: پدر آرش به خارج از کشور سفر کرده است. او تصمیم می گیرد دکوراسیون داخلی خانه اش را تغییر دهد و یک زن طراح را دعوت می کند. اما بعد او را می فرستد. دوستانش بابک و بهنود می آیند تا پیش او بمانند تا او نرود...
خلاصه داستان: پس از 22 سال، عزیز تصمیم می گیرد به زادگاهش بازگردد تا برخی از دارایی های خانواده از جمله خانه ای را که در آن متولد شده است بفروشد. اما برای حیرت او، این مکان اکنون یک رستوران کوچک است که توسط چهار زن اداره می شود که یکی از آنها دختری با ...
خلاصه داستان: رویا، مادر فرزینس، شوهرانش را ترک کرده است. فرزین جوان که دانشگاه را رها می کند، به طور تصادفی با دختری از خانواده ای ثروتمند آشنا می شود که مدیر یک NGO است. با آگاهی از تجربه فرزین به عنوان مترجم با هم ازدواج می کنند اما پس از ...
خلاصه داستان: پارسا 13 ساله یک کارخانه بزرگ شکلات سازی را از پدربزرگش به ارث برده است. کارخانه در شرف ورشکستگی است و پارسا باید تصمیم بگیرد که کارخانه را بفروشد یا یک بار دیگر با ...
خلاصه داستان: لیلا، دختری از خانواده ای فقیر که برای گذران زندگی چاره ای جز جیب بری ندارد. لیلا در حین سوار شدن بر مترو که مسیر زندگی او را تغییر می دهد، با حمید دوسدار، یک تاجر سرمایه گذار آشنا می شود. لیلا عاشق هاا میشه...