
در روزگاری که رسانهها نقشی اساسی در شکلگیری افکار، الگوهای رفتاری و هنجارهای اجتماعی دارند، برنامههایی مانند «عشق ابدی» با ظاهر سرگرمکننده و شعارهایی همچون «آشنایی مدرن»، تهدیدی جدی برای سلامت فرهنگی و اخلاقی جامعه به شمار میروند.
برنامهای که با الگوبرداری آشکار از نمونههای غربی ساخته شده، خود را با نقاب پیشرفت، روشنفکری و مدرنیته عرضه میکند؛ اما در باطن، چیزی جز ترویج سطحینگری، مصرفگرایی عاطفی و بازی با احساسات انسانی نیست.
شاید برخی بگویند:
«دنیا عوض شده، باید با فکر باز به دنیا نگاه کرد، باید آیندهنگر بود!»
اما واقعیت این است که فکر باز، با فاسد بودن فرق دارد. آیندهنگری، با بیاخلاقی یکی نیست.
فرهنگ ایرانی؛ قربانی مدرنیته وارداتی
فرهنگ ایرانی، قرنها بر پایه مفاهیمی چون وفاداری، حیا، حرمت روابط انسانی، صداقت و خانواده بنا شده است. ارزشهایی که نه تنها ریشه در دین و سنت دارند، بلکه جوهره تمدن ما را تشکیل میدهند.
اما در برنامههایی مانند «عشق ابدی»، همهچیز تبدیل به بازی میشود:
احساسات، روابط، تعهد و حتی حقیقت.
این برنامه، عشق را نه بهعنوان یک پیوند روحی مقدس، بلکه بهعنوان یک انتخاب لحظهای و نمایشی در برابر دوربین نشان میدهد.
مخاطب جوان میبیند که چگونه میتوان با چند نفر وارد رابطه شد، چگونه میتوان حقیقت را پنهان کرد، چگونه میتوان برای برنده شدن با احساسات بازی کرد، و این یعنی نهادینهسازی انحراف.
فسادی بهظاهر شیک، اما در باطن ویرانگر
فساد لزوماً با صحنههای نامناسب یا واژگان رکیک شکل نمیگیرد.
فساد، زمانی آغاز میشود که ذهن جوان یاد میگیرد روابط انسانی ارزش ندارد؛ که احساسات ابزارند، و صداقت یک انتخاب شخصیست نه یک اصل.
برنامهای که در آن پسران و دختران با معیارهایی چون ظاهر، شغل و جذابیت لحظهای انتخاب میشوند، آموزش میدهد که عمق، معنا و پایبندی بیارزش است.
در چنین فضایی، درست رفتار کردن جایی ندارد. فقط بردن و جذاب بودن مهم است.
جوانی که این الگوها را میبیند، چه چیزی یاد میگیرد؟
- اینکه میشود با چند نفر همزمان در ارتباط بود
- اینکه میشود احساسات دیگران را بازی داد
- اینکه میشود دروغ گفت و جذاب جلوه کرد، چون دوربین روشن است و کسی قضاوت نمیکند
مسئولیت رسانه؛ تفریح یا تربیت؟
رسانه تنها وسیلهای برای تفریح نیست.
هر تصویر، هر جمله و هر ساختار در یک برنامه، ذهن و دل بیننده را شکل میدهد.
وقتی برنامهای مانند «عشق ابدی» بهصورت آزاد در دسترس مخاطب نوجوان و جوان قرار میگیرد، تأثیر آن تنها به مدت پخش محدود نمیشود؛ بلکه دیدگاهها، تصمیمات و روابط نسل آینده را تحت تأثیر قرار میدهد.
آیا رسالت رسانه این است که تنها دنبال بازدید بالا و وایرال شدن باشد؟
آیا میتوان به بهانه سرگرمی، ذهن جوانان را با نسخهای تقلیدی از روابط بیپایه غربی تغذیه کرد؟
سخن پایانی؛ عشق، مسئولیت است نه تفریح
ما با پیشرفت و مدرنیته مخالف نیستیم.
اما پیشرفت، یعنی تلفیق عقل، اخلاق و فرهنگ. نه کپیبرداری کورکورانه از الگوهایی که حتی در جوامع سازنده خود مورد انتقاد هستند.
عشق ابدی نه عشق است و نه ابدی.
تنها بازنمایی یک تفکر سطحینگر و مخرب است که با ظاهر رنگارنگش، مفاهیم عمیق فرهنگی را در سایه قرار میدهد.
وقت آن است که با چشمانی باز، از رسانه بخواهیم که بهجای تحریک، تعلیم بدهد؛
بهجای اغوا، آگاهی بدهد؛
و بهجای بازی با عشق، معنای عشق را پاس بدارد.