خلاصه داستان: یک زن و شوهر غرق شده با فضل روی سرشان باید با فرزندشان در حال فرار باشند تا از کارفرمای سابق خود جلوگیری کنند ، واحدی از سایه های سایه ای که برای کشتن آنها فرستاده شده است.
خلاصه داستان: یک نقاش جوان ، زندگی سدها در اثر وقایع آسیب زای که او همچنان تجربه می کند ، متزلزل می شود. خلق و خوی به تدریج بدتر می شود. در این لحظه موم دیگر تحت تأثیر نیروهای تاریک هدایت می شود. زن ، قادر به زیربنایی نیست ...
خلاصه داستان: آینون فهمید که پدر بیولوژیکی او ، ابه مولیا ، در واقع یک معلم معنوی است که بدعت را تدریس می کرد و خود را از Qibla دور می کرد. آیا Ainun می تواند آنها را دوباره به مسیر درست راهنمایی کند؟